معنی خرده در فرهنگ معین. خرده(خُ دِ) (اِ.) ریزه ، خرد. پول ، طلا، دارایی . (ص .) شکسته ، مغلوب . خطا، اشتباه . شرارة آتش . ، یک ~عا.) اندکی ، کمی . معنی خرده در فرهنگ عمید. ۱. ریزۀ هر چیز. ۲. مقدار کم و اندک ...
فرهنگ فارسی معین. نمایش تصویر. معنی. خرد. معنی 1 - کوچک . 2 - کم سال ، کودک . مترادف درك، آگاهي، ادراك، بينش، دانايي، حكمت، دانش، عقل، علم، فراست، لب، فهم، نقيبت، هوش. متضاد كبير، بالغ، بزرگ سالم ...
معنی اصطلاح -> اعصاب کسی را خُرد / داغان / داغون کردن. کسی را عصبانی / ناآرام کردن. مثال: تقصیر خودشه، به قدری بدوبیراه به من گفت که اعصابم داغون شد و دیگه نفهمیدم چه کار می کنم.
سوالت رو اینجا بپرس همه سوال ها. معنی الت قطع کردن یا خرد کردن - معانی، لغت نامه دهخدا، فرهنگ اسم ها، فرهنگ معین و عمید، مترادف و متضاد و ... در فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید.
خرد. [ خ ُ ] (ص ) ۞ کوچک که در مقابل بزرگ است . (از برهان قاطع). ضد بزرگ . (از غیاث اللغات ) (از انجمن آرای ناصری ) (از آنندراج ). صغیر. صُغا... خرد. خرد.
خرد. 804. خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید. خرد: جستجو معنی "خرد" در فرهنگ حل جدول، مترادف و متضاد فارسی، فرهنگ معین، فرهنگ دهخدا، فرهنگ عمید، سره، هوشیار، دیکشنری زبان های خارجی.
مترادف خراب کردن: تخریب کردن، ویران ساختن ، از حیز انتقاع انداختن، ازکارانداختن، اسقاط کردن ، تباه ساختن، ضایع کردن، تباه کردن، به فحشا کشانیدن، فاسد کردن، بی آبرو ک. متضاد خراب کردن: آباد ...
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید. ... معنی خرد کردن:
ریختہ لغت میں لفظوں کے معنی اردو، ہندی اور انگریزی زبان میں دیکھے جا سکتے ہیں۔. لفظوں کے ساتھ ان کا تلفظ، استعمال کی مثالیں، مترادفات اور متنوع لسانی خصوصیات بھی موجود ہیں۔.
معنی ریز کردن - معانی، لغت نامه دهخدا، فرهنگ اسم ها، فرهنگ معین و عمید، مترادف و متضاد و ... در فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید
قلمرو زبانی: کزین: مخفف که از این / برگذشتن: عبور کردن، بالاتر رفتن / اندیشه در مصراع دوم نهاد / ایهام: خداوند در دو معنی ۱- آفریننده ۲- «وند» در خداوند دو معنا دارد. اگر در معنی الله به کار رود وند ...
کنون ای خردمند وصف خرد بدین جایگه گفتن اندرخورد ای انسان دانا! هم اکنون در این جایگاه، سزاوار است که توصیف خرد گفته شود. کنون تا چه داری بیار از خرد که شعر فردوسی در ستایش خرد + معنی شعر
به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد به نام آفرینندهی جان و عقل که فکر نمیتواند از این حد فراتر رود. خداوند نام و خداوند جای خداوند روزی ده شعر به نام خداوند جان و خرد از حکیم فردوسی + معنی
این شعر را فردوسی با نام خداوند بزرگی آغاز می کند که آفریننده ی انسان ها و عقل و خرد است. بعد به وصف عقل، دانش و دانایی می پردازد که عقل و خرد، راهنمای انسان ها می باشد و سبب می شود انسان ها گمراه ...
این واژه نه عربی است و نه ترکی در زبان لاتین ، به آن می گویند : Purgurium. بلغور: گندم پوست کنده. بلغور کلمه ای ترکی است. کلمه هم معنی : یارما. بلغور از ریشه بوغالاما ( خفه کردن، خرد کردن، تحقیر کردن ...
لغت نامه دهخدا. خرد کردن. [خ ُ ک َ دَ] (مص مرکب) بقسمتهای ریزه ریزه شکستن. به اجزاء کوچک شکستن. شکستن بقطعات خرد. بقطعات کوچک بریدن. (یادداشت بخط مؤلف).
ریختہ ڈکشنری. اردو، ہندی اور انگریزی میں اردو الفاظ کے مفصل معانی تلاش کیجیے۔. الفاظ کو پسندیدہ کرکے اپنا ذاتی لفظ بینک بنائیے۔.
خرد کردن، کاستن، خرد ساختن، کم کردن، تقلیل دادن، تنزل دادن، مطیع کردن، ساده کردن، استحاله کردن ... اسلامی، دیکشنری نام ها، هم خانواده یاب، تصویر مرتبط با کلمه، معنی در حل جدول کلمات متقاطع و ...
خرد کردن - معنی در دیکشنری آبادیس. مترادف خرد کردن: ریزریز کردن، شکستن، له کردن، درهم شکستن، نابود کردن، تبدیل کردن. معنی انگلیسی: break, chip, chop, crush, devastate, grind, sliver, smash, pound, quell, to break …
قبل از شروع به خرد کردن مرغ، داخل و خارج آن را با آب سرد بشویید. 2. مرغ را روی تخته برش قرار دهید طوری که پشت مرغ روی تخته قرار بگیرد و سینه آن به سمت بالا باشد. خرد کردن مرغ در 1 دقیقه. 3. دراین ...
معنی فارسی دهم / در قسمت زیر برای شما عزیزان معنی صفحه ۱۷ فارسی دهم (معنی گنج حکمت پیرایه خرد فارسی دهم) را قرار داده ایم امیدوارم که دوست داشته باشید. ۱- در آبگیری سه ماهی بود: دو حازم، یکی عاجز. . از قضا، روزی دو صیّاد بر آن ...
۲. (اسم) هرچیز تقسیمشده به قسمتهای کوچکتر و اندکتر: پول خُرد. ۳. خردسال. ۴. (اسم) ریزۀ هرچیز؛ خرده؛ ریزریز. ۵. [قدیمی، مجاز] بیاهمیت. ۶. [قدیمی] زیردست. 〈 خرد کردن: (مصدر متعدی) ۱. ریز کردن. ۲.
Find Urdu meaning of خُرْد and related idioms and phrases in Rekhta Urdu Lughat
در هم شکستن. خرد شدن / شکستن. 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند: فعل ( verb ) : shatter. ️ اسم ( noun ) : shatter. ️ صفت ( adjective ) : shattered / shattering. ️ قید ( adverb ) : shatteringly. شکتن ، خرد شدن ، خرد کردن ، داغون ...
خِرَد کے اردو معانی. پوشیدہ. اسم، مؤنث. عقل، دانائی، سمجھ، دانش، ظرف. مثال - ہوش و خرد آدمی کے ساتھ رہیں تو آدمی بڑے بڑے کام کر سکتا ہے.
خورد کردن. پخش صوت. معنی خورد کردن . [ خوَرْدْ / خُرْدْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ریزه ریزه کردن . (ناظم الاطباء). خرد کردن . - خورد کردن خرمن ؛ درهم کوفتن ساقه و سنبله و جدا کردن کاه از دانه . این عمل آن است که ...
در لاتین کرتیس curtis. ودر یونانی کریین keirein. در انگلیسی شرت short و شرینک shrink یا کوتاه معنی میدهند. بنظر میرسد واژه خوردن که در اوستا خورائیتی xvaraiti میباشد یا خرد کردن غذا با جویدن نیز از همین زیشه ...
مجله مین خرد کردن . خرد کن و رنده برقی، معرفی 36 مدل پرفروش از 2021 11 4 خرد کن و رنده برقی از لوازم پرمصرف در آشپزخانه های امروزی هستند.به کمک آنها می توان انواع سالاد را تهیه و برای سایر غذاها مواد را خرد کرد مشخصات کلی ارتفاع ...
تجزیه کردن. مترادف تجزیه کردن: جزء جزء کردن، تفکیک کردن، جدا کردن، متنزع ساختن، آنالیز کردن. معنی انگلیسی: atomize, decompose, partition, resolve, parse, to analyze.
منبع فرهنگ فارسی عمید. [ کردن: کشتن ] کاری سنگین و شاقه کنیدن. نمونه: ۱ - یک سیلی کرکی در گوشش بزن تا از گوش کر شود: یک سیلی محکم در گوشش بزن تا از گوش سنگین شود. کَر : محکم و قائم. || سنگین. بیکران: نا ...
شماره 1688، جادهجاده شرقی گائوک، منطقه جدید پودونگ، شانگهای، چین.
E-mail: [email protected]